دلنوشته هاى من
درباره وبلاگ


سلام ب وب من خوش اومديد نظر يادتون نره قانون خاصيم نداريم ازاديم مرسى از اين كه سر زدين ب وب من ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ღ❤ღ ღ❤ღ ღ❤ღ ღ❤ღ ღ❤ღ مـــن یــک دختــــرم... خــالقم به نــــامم ســــوره هایی نازل کـــــــرد... متــــــــرو برایم جایـــــگاه ویـــژه ساخــــتـــ... مــن دختــــــرم... با تمـــام مـــردانگی هایتـــ نمیتوانـــی بفهمــی صورتی برایــم یــک دنیــاستـــ... نمــی توانی بفهمـــمی عشـــق به لاک قرمـــز را ... گریـــــه کردن بدون خجالـتــ... نمــــــاز با چادر سفیـــــــد را... درکـــ کردنش در تــــــوانتــ نیستــــ... مــــن دختـــــرم... چــرکــ نویس هیـــــــچ احســـــــاسی نمی شـــــوم...!!! ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️

پيوندها
❤️دخترونه❤️(نسيم جون)
جی پی اس ردیاب ماشین
ال ای دی هدلایت زنون led
جلو پنجره زوتی

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان دخملونههه هاى قشنگ و آدرس zqxw.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.










نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 78
بازدید هفته : 81
بازدید ماه : 141
بازدید کل : 19299
تعداد مطالب : 5
تعداد نظرات : 6
تعداد آنلاین : 1


نويسندگان
❤️عـــــسل❤️

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
چهار شنبه 24 شهريور 1395برچسب:, :: 22:32 :: نويسنده : ❤️عـــــسل❤️

گریه

درد يعنى:

دلم براش تنگ شده ولى هيچ غلطى نميتونم بكنم

 
دو شنبه 22 شهريور 1395برچسب:, :: 21:25 :: نويسنده : ❤️عـــــسل❤️
دلم گرفته است٠٠٠٠٠دلم عجيب گرفته است٠٠٠٠٠٠
مثل حس يك بغض قديمى كه گاهى هست و گاهى نيست٠٠٠٠٠٠٠٠
مثل قهر كردن يك پرنده با آسمان يعنى نپريدن٠٠٠٠٠٠
مثل خوردن يك چاى لب سوز لب دوز و بى حس شدن زبانت٠٠٠٠٠٠!!!!
مثل بخارى در اوج سرما براى گرم كردن دستانت از دهانت خارج ميكنى٠٠٠٠٠
مثل حس شاعرانه و عاشقانه ى راه رفتن زير باران ان هم با كوله بارى از تنهايى ويك چتر رنگارنگ بى رنگ سفيد٠٠٠٠٠٠
مثل هوايى شدن بيد به هنگام وزش باد٠٠٠٠٠
 
دلم گرفته است٠٠٠٠٠دلم عجيب گرفته است٠٠٠٠٠٠ مثل مسافر كوچكى كه از قطار زندگى جا مانده است يعنى مرگ او ٠٠٠٠٠٠
مثل نوشتن، خط خطى كردن و پرتاب كاغذ درون سطل زباله٠٠٠٠٠٠
مثل شعر خواندن ميان كسانى كه هيچ از شعر و شاعرى سرشان نميشود٠٠٠٠٠٠
 
دلم گرفته است٠٠٠٠٠دلم عجيب گرفته است٠٠٠٠٠٠
مثل كتابى كه از امتاحانات خرداد بر ميگردد٠٠٠٠٠٠!!!
 
جمعه 3 مهر 1394برچسب:, :: 19:49 :: نويسنده : ❤️عـــــسل❤️

 

 

خودم رو واسه خیلی چیزها آماده کرده بودم ، واسه کلی حرف

در ماشین رو باز کرد و رو صندلی کناریم نشست .

کاغذی رو داد دستم

کاغذ رو گرفتم و تو دستم مچاله کردم

یه نفس عمیقی کشیدم و تو چشای گریونش که ملتمسانه نگام میکرد خیره شدم

اما باید می‌گفتم .

بی شرمانه نگاش کردم و گفتم :

دیگه ازت خسته شدم . دیگه نمیخوامت . دیگه واسم بی ارزشی

بابا به چه زبونی بگم دیگه فراموشم کن . میخوام واسه همیشه برم و ترکت کنم

کاغذ رو تو دستم فشار میدادم و هی می‌گفتم و دونه‌های اشک از چشماش جاری می‌شد

نمیدونم چی شد . ماشینی اومد و زد به ماشینم و دختره مرد

در حالی که بهت زده شده بودم . نامه مچاله رو باز کردم .

فقط یه جمله نوشته بود که دلم رو سوزوند و تا آخر عمرم خواهم سوخت…

“” ترکم نکن که میمیرم”

 
یک شنبه 29 شهريور 1394برچسب:پنج وارونه,سهراب سپهرى,عشق,تلخ,, :: 14:21 :: نويسنده : ❤️عـــــسل❤️

,,سهراب سپهری,,
خواهر کوچکم از من پرسید:
پنج وارونه چه معنا دارد ...؟
من به تندی گفتم...
این سوال است که تو می پرسی؟
پنج وارونه دگر بی معناست...
خواهر کوچک من ساکت ماند...
وسوالش را خورد
دیدم از گوشه ی چشمش نم اشکی پیداست...
بغلش کردم و ارام گرفت..
او به ارامی گفت که چرا بی معناست...؟
من که در همهمه ی داغ سوالش بودم....
از دلم ترسیدم...
من که معصومیت بغض صدایش دیدم...به خودم می گفتم:
اگر او هم یک روز...
وارد بازی این عشق شود....
مثل من قهوه ی تلخ عاشقی خواهد خورد...
توی فنجان نگاهش ماندم...
مات و مبهوت فقط میگفتم:
بخدا بی معناست...
پنج وارونه غلط ها دارد....
تو همان پنج دبستان خودت را بنویس....
پنج وارونه ی ما یک بازیست....
بازی ای بی معنیست....
تو همان پنج دبستان خودت را بنویس...!

 
شنبه 28 شهريور 1394برچسب:ليلى,شيرين,دختر,بارانى,عاشق,وابسته,لالايى,پر از راز,اشك, :: 21:29 :: نويسنده : ❤️عـــــسل❤️

مَن از نَســــل لِـــــیلی ام...
مَن از جِنـــس شــــیرینَم...
مَن دُخــــــترم...
با تمام حساســـیت های دُخترانه ام...
با تَلنگری بارانـــی میشوم...
با جُـــــمله ای رام میشوم...
با کَلـــمه ای عــــــاشق میشوم...
با پُــــــشت کردنی ویــــــران میشوم...
به راحَتی وابَــــــسته میشوم...
با پیــــــروزی به اُوج میرسم...
هنوز هم با عروسَـــــــکهایم حَرف میزنَم...
هنوزم هَم برایِشان لـــالـــایی میخوانَم...
من دُخـــــترم...
پُر از راز...
هرگز مرا نَخواهی دانِــــست...
هرگز سَرچِشــمه اَشکــــــهایم را نمی یابی...
هرگز مرا نِمیفَــــهمی...
مَگر از نَـــــــسلم باشی...
مَگر از جِنــــسم باشی..

 

صفحه قبل 1 صفحه بعد